English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2584 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitch U یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
Viewdata U سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
overrun error U اشتباه در انتقال و جایگیری کاراکترها
peccadillos U اشتباه کوچک
peccadilloes U اشتباه کوچک
peccadillo U اشتباه کوچک
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
mistake of fact is a good defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
spanning tree U روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
frequency shift keying U روشی برای انتقال اطلاعات که در ان وضعیت بیت ارسال شده توسط یک لهجه شنیدنی مشخص میشود
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
drummed U رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drum U رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
cards U مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card U مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
write protect tab U حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
virtual U حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
fault U اشتباه
faulted U اشتباه
fumbles U اشتباه
faults U اشتباه
incorrectness U اشتباه
inerrant U بی اشتباه
faux pas U اشتباه
snafu U اشتباه
errancy U اشتباه
goofs U اشتباه
jeofail U اشتباه
goofing U اشتباه
goofed U اشتباه
goof U اشتباه
discrepancy U اشتباه
false <adj.> U اشتباه
to put one in the wrong U اشتباه
mix-ups U اشتباه
mix-up U اشتباه
mix up U اشتباه
wrongs U اشتباه
mistake U اشتباه
mistakes U اشتباه
clanger U اشتباه
trip U اشتباه
mistaking U اشتباه
trips U اشتباه
tripped U اشتباه
barratry U اشتباه
wrong U اشتباه
wronging U اشتباه
fallacies U اشتباه
lap sus U اشتباه
floundering U اشتباه
flounder U اشتباه
fallacy U اشتباه
flounders U اشتباه
in error <adj.> U اشتباه
floundered U اشتباه
error U اشتباه
errors U اشتباه
overseen U در اشتباه
mistakenness U اشتباه
fumbled U اشتباه
fumble U اشتباه
misconstrued U اشتباه کردن
misprint U اشتباه چاپی
misconstrue U اشتباه کردن
metachronism U اشتباه تاریخی
parachronism U اشتباه تاریخی
misprints U اشتباه چاپی
slips U اشتباه کردن
fallible U اشتباه کننده
mistake U اشتباه کردن
systematic error U اشتباه سیستماتیک
syntax error U اشتباه ترکیبی
malentendu U اشتباه فهمیدن
miswrite U اشتباه نوشتن
misconstrues U اشتباه کردن
disabusing U از اشتباه دراوردن
mistaken U اشتباه کرده
misstep U اشتباه درقضاوت
mistakable U قابل اشتباه
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
peccant U اشتباه کار
mistakenness U در اشتباه بودن
mistake of law U اشتباه حکمی
mistaken party U اشتباه کننده
misplay U بازی اشتباه
misguidely U از روی اشتباه
miscue U اشتباه کردن
mistake of fact U اشتباه موضوعی
misconstruing U اشتباه کردن
mils trip U اشتباه میلیمی
slip of the tongue <idiom> U اشتباه لپی
mistaking U اشتباه کردن
off the beam <idiom> U اشتباه ،خطا
disabuse U از اشتباه دراوردن
disabused U از اشتباه دراوردن
disabuses U از اشتباه دراوردن
absolute error U اشتباه مطلق
slip up U اشتباه کردن
professional misconduct U اشتباه حرفهای
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
blunder U اشتباه بزرگ
blunder U اشتباه لپی
blunder U اشتباه کردن
blundered U اشتباه بزرگ
blundered U اشتباه لپی
blundered U اشتباه کردن
blundering U اشتباه بزرگ
probable error U اشتباه احتمالی
oversights U اشتباه نظری
unmistakable U خالی از اشتباه
goofs U اشتباه کردن
miscalculation U محاسبه اشتباه
miscalculations U محاسبه اشتباه
goofing U اشتباه کردن
fumbled U اشتباه کردن
goofed U اشتباه کردن
fumbles U اشتباه کردن
goof U اشتباه کردن
fumble U اشتباه کردن
oversight U اشتباه نظری
blundering U اشتباه لپی
blundering U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
erroneous U غلط اشتباه
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
inaccuracies U اشتباه غلط
inaccuracies U خطا یا اشتباه
inaccuracy U اشتباه غلط
bloomer U اشتباه احمقانه
inaccuracy U خطا یا اشتباه
to goof up [American E] U اشتباه کردن
slip-ups U اشتباه کردن
faults U تقصیر اشتباه
blunders U اشتباه بزرگ
blunders U اشتباه لپی
blunders U اشتباه کردن
typo U اشتباه تایپی
typing error U اشتباه تایپی
fault U تقصیر اشتباه
faulted U تقصیر اشتباه
lapsus linguac U اشتباه لپی
lapsus memoriac U اشتباه یا لغزش
slip-up U اشتباه کردن
falsely <adv.> U بطور اشتباه
you are mistaken U در اشتباه هستید
dispersion error U اشتباه پراکندگی
flub U اشتباه احمقانه
blaming U اشتباه گناه
blames U اشتباه گناه
wrongly <adv.> U بصورت اشتباه
faultily <adv.> U بطور اشتباه
computational U اشتباه در محاسبه
incorrectly <adv.> U بطور اشتباه
phonily <adv.> U بطور اشتباه
wrongly <adv.> U بطور اشتباه
falsely <adv.> U بصورت اشتباه
faultily <adv.> U بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> U بصورت اشتباه
phonily <adv.> U بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> U بصورت اشتباه
to make a mistake U اشتباه کردن
by mistake <adv.> U بصورت اشتباه
spuriously <adv.> U بطور اشتباه
unintentionally <adv.> U بطور اشتباه
inadvertently <adv.> U بطور اشتباه
by mistake <adv.> U بطور اشتباه
by accident <adv.> U بطور اشتباه
by a mistake <adv.> U بطور اشتباه
to make an error U اشتباه کردن
boo boo U اشتباه کاری
boner U اشتباه مضحک
as a result of a mistake <adv.> U بصورت اشتباه
spuriously <adv.> U بصورت اشتباه
bunglers U اشتباه کار
unintentionally <adv.> U بصورت اشتباه
bungler U اشتباه کار
inadvertently <adv.> U بصورت اشتباه
to set U از اشتباه دراوردن
blooper U اشتباه احمقانه
to put wise U از اشتباه دراوردن
blunderingly U ازروی اشتباه
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1che chizi baes gerefteg galb mishavad
1ICR
1popsicle
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com